تکرااار

چند ذهن ناآرام...

تکرااار

چند ذهن ناآرام...

به مناسبت گرامیداشت امیر بزرگ ایران زمین

پس از پیمان ترکمن چای،گربایدوف شاعر و نویسنده روسی،برای مبادله نسخه های پیمان به عنوان سفیر به تهران می آید.این سفیر مغرور ضمن انجام وظایف خود دست به اقدامات تحریک آمیزی می زند و دو زن گرجی مسلمان شده را که در خانه آصف الدوله بودند را از مقامات ایرانی تحویل می گیرد.مسلمانان تهران این حقارت را نپذیرفته و به فتوای یکی از روحانیون وقت(میرزا مسیح مجتهد)علیه سفارت روس شورش کرده و گوربایدوف و سی و چهار نفر از اعضای سفارت را می کشند و زنان را آزاد می کنند.

حکومت وقت ایران که بر اثر دو شکست قبلی در جنگ با روسیه،روحیه خود را باخته بود تصمیم می گیرد تا با فرستادن هیئتی از عواقب ناگوار این حادثه جلوگیری نماید لذا هیئتی از تبریز به سرپرستی فرزند عباس میرزا عازم روسیه می شوند.در این هیئت جوانی هم بود که کم و بیش به زبان روسی مسلط بود که به سفارش قائم مقام فراهانی انتخاب شده بود.

مذاکرات در حال برگزاری است و از وزنه سنگین طرف روس حکایت دارد.آن ها طلب غرامتی سنگین(باج)می کنند. در همین حین وزیر جنگ روسیه وارد می شود و به شاه و هیئت روسی(به زبان روسی) اعلام می دارد که در جنگی که در آن مشغول بودند شکستی سخت خورده اند و در وضعیت بغرنجی قرار دارند.جوانی که زبان روسی بلد بود متوجه این امر می شود و از طرف هیئت ایرانی اجازه صحبت می خواهد.اجازه داده می شود.جوان این گونه آغاز می کند:«بیچاره و بدبخت تان می کنیم.»و ادامه می دهد:تمام آن غرامت هایی که در طی دو جنگ گذشته از ایران اخذ کرده اید را باز پس خواهیم گرفت و در آتشی که خود درست کرده اید خواهید سوخت! روس که قاطعیت طرف ایرانی را می بیند از مطالبات خود می کاهد.و به نوعی از یک فاجعه و ننگی دیگر توسط آن جوان جلوگیری به عمل می آید.او کسی نبود جز:امیر بزرگ ایران زمین؛میرزا محمد تقی خان  فراهانی ملقب به امیرکبیر.

ناگفته نماند بعد ها ایران به خاطر با لیاقت بودن شاهانش همان غرامت سنگین را پرداخت کرد!!!البته بر شاهان نمی توان خرده گرفت چرا که پیشینیان چه زیبا گفته اند:«خلایق هر چه لایق»


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد