تکرااار

چند ذهن ناآرام...

تکرااار

چند ذهن ناآرام...

بیک آبی

بسیاری از ما تا کنون حداقل یکبار از بیک آبی  استفاده کرده ایم و با آن مطلبی،جزوه ای نوشته و یا زیر چیزی را امضا کرده ایم.اما آیا تا به حال با دقت به آن نگریسته و به عمقش رفته بودید؟بیک آبی سرشار از درس ها و نکات زندگی است که قسمتی از این  درس ها در این نوشته آمده است:
1)حاصلضرب توانایی در ادعا همیشه عدد ثابتی است؛به این معنی که هر چه توانایی کمتر باشد به همان میزان ادعا بیشتر است و هر چه ادعا کمتر باشد،توانایی بیشتر.بیایید مثل بیک آبی بی ادعا باشیم.
2)ساده و در عین حال با وقار بودن از صفات بارز بیک آبی است.چرا باید انسان آن قدر به ظاهر و تجملات توجه کند که از روح و باطنش غافل شود؟مثل بیک آبی مهم جوهر درون شماست نه جواهر و ظواهر بیرون تان.
3)فروتن باشید؛با این که تقاضا برای خریدش  زیاد است و مشتری هم زیاد دارد اما تا به حال هیچ گاه مغرور نشده و خودش را برتر از بقیه نمی داند و هنوز هم که هنوز است قیمتش ثابت و معقول بوده است.شما نیز سعی کنید اگر روزی صخره های رنج و مشکلات را طی کرده و به موفقیت رسیدید،هیچ گاه غرور نداشته باشید و افتادگی پیشه کنید؛چرا که سرآغاز سقوط«غرور»است.
4)ببینید بیک آبی چقدر خوش دست است و به کسانی که از او استفاده می کنند اصطلاحا حال می دهد؛شما نیز با اطرافیان و در معاشرت با افراد مختلف خوش رفتار و خوش برخورد باشید،چون که این خوش رفتاری شما نه تنها تاثیر مثبت بر روی خودتان می گذرد بلکه اطرافیان تان هم از این طرز برخورد شما لذت خواهند برد و شاد خواهند شد.
5)مفید و مؤثر باشید مثل بیک آبی؛نگاهی به خودتان بیاندازید،امروزتان را دریابید؛دیروزتان را نظاره گر باشید،دیروزهایتان را به تماشا بنشینید.حالا این سوال را از خود بکنید:در طی این زمان ها چه کرده ام؟چه کار مثبت،مؤثر و مفیدی برای خودم،روحم،خانواده ام،جامعه ام و یا بشریت انجام داده ام؟مسلما کارهایی کرده اید ولی اگر هم جوابتان هیچ است از این که شما از بیک آبی هم کمترید ناراحت نباشیدفرصتی به نام فردا وجود دارد؛فردا و فرداهایتان را دربیابید و با برنامه ریزی بهتر سعی کنید حداقل برای خودتان مفید باشید.البته این نکته را همیشه به یاد داشته باشید که زمان نمی ایستد که شما شخص مفیدی شوید و شما هر چه قدر هم ثروتمند باشید،باز هم نخواهید توانست زمان را بخرید.پس فردا هم دیر است از همین الان شروع کنید.
6)مثل بیک آبی همیشه قابل دسترس باشید و تاحد امکان به نیاز های دیگران پاسخ دهید؛به یاد داشته باشید مراجعه اشخاص به شما جهت رفع نیاز و مشکلشان از موهبات خداوند است و از این که افراد فقط موقع نیاز به شما مراجعه می کنند ناراحت نباشید و برعکس شاد باشید که هم چون شمعی هستید که در مواقع تاریکی به ذهنش شان خطور می کنید و فضای تاریک را برای آن ها با نور خود روشن می کنید
*******
بیایید مثل بیک آبی باشیم؛مفید،بی ادعا،قابل دسترس، ،خوش رفتار؛بی آلایش،ساده و در عین حال باوقار.

چرا تاریخ؟

به خاطر می آورم، در هر مقطعی از تحصیل، وقتی از مدرس درس تاریخ می پرسیدم که خواندن تاریخ به چه کارمان می آید، در جواب جمله کلیشه ای "تاریخ چراغ راه آینده است" را می شنیدم و همچنین این که بدون دانستن تاریخ نمی توانیم راحت زندگی کنیم و من همیشه با خود می اندیشیدم که نسل های قبل از ما که از سطح سواد کمتری بهره برده بودند، و تاریخ را به خوبی ما نمی دانستند، آیا نتوانستند راحت زندگی کنند؟

تاریخ نوعی مفهوم انتزاعی است که اگر آن را مورد مطالعه قرار دهیم، از سویی به ما می گوید که چه اتفاقاتی در گذشته رخ داده است و از سوی دیگر به ما می گوید که چرا این اتفاقات به وقوع پیوسته اند.

تاریخ هر آنچه که در گذشته اتفاق افتاده باشد، مثل حوادث فرهنگی، طبیعی، اقتصادی، سیاسی و همچنین هر آن چه که نوع بشر گفته و اندیشیده است را برای ما بازگو می کند. تاریخ برای ما می گوید که تمام این حوادث و اتفاقات، چرا و به چه دلیل به وقوع پیوسته اند. در واقع، تاریخ با معرفتی ناظر به وقایع جزیی و درک پدیده های ذکر شده، چرایی وقوع موضوعات را برای ما ذکر می کند.

تاریخ برای آن که به ما بگوید که در گذشته چه اتفاقاتی افتاده است، نیازمند این است که به شناخت هستی بپردازد و برای آن که به ما بگوید که به چه دلیل واقعه ای رخ داده است، نیازمند این است که نسبت به درک و فهم و آگاهی انسان های گذشته درمورد جامعه پیرامون خود، اطلاعات کافی و شناخت نسبی داشته باشد. تاریخ برای به دست آوردن این اطلاعات از منابع مکتوب، منقول و مادی بهره می برد.

آن چه که مسلم است این است که تمام جملاتی که در ابتدا درمورد تاریخ به صورت کلیشه ای بیان شد، درست هستند و باید گفت که اگر چه نسول قبل از ما به طور کامل به تاریخ واقف نبوده اند و زندگی بدی هم نداشته اند، اما به طور حتم و یقین، اگر تاریخ می دانستند، می توانستند شرایطی بهتر از این را برای خود رقم بزنند و باید گفت که خواندن تاریخ باعث می شود که آدمی در حساس ترین بزنگاه هایی که می تواند یک اثر تاریخی از خود به جای بگذارد، بهترین تصمیم ممکن را بگیرد، چرا که علم تاریخ، علم شناخت و تفسیر گذشته انسان ها در پرتو حال است.

به مناسبت هفتم آبان

هر کشوری در تاریخ خود، روز های سخت و دشواری داشته است. حال به فراخور وسعت و قدرت ممکن است این روز های سخت و دشوار کم یا زیاد باشد. کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست. در تاریخ ایران نیز روز های سختی همچون روز های ویرانی چنگیزی، روز های استعمار بیگانه، روز های چپاول و غارت خودی ها و بیخودی ها و... به چشم می خورد. 

امروز نمی خواهیم از دوران سخت و ناخوش این آب و خاک صحبت کنیم. چرا که امروز روزی است که باید از شکوه و قدرت این مرز و بوم صحبت کنیم.

همه ما می دانیم که برای ساختن یک خانه نیازمند حضور افراد با تخصص های مختلف هستیم تا بتوانیم با استفاده ازز دارایی های موجود و تخصص های افراد، آن خانه را به بهترین شکل ممکن بسازیم. خانه چنان باید ساخته شود که اگر یک نفر جانی، به جان آن خانه افتاد، نتواند گزندی به آن خانه برساند و یا اگر گزندی به آن رسید، این گزند سطحی و قابل تعمیر شدن باشد.

جوانان و دانشجویان، موتور محرک هر کشور به حساب می آیند. تمام قدرت و صلابت یک کشور در گرو راهی است که جوانان آن کشور طی می کنند. ایران، خانه ماست. آبادی این خانه وام دار آگاهی جوانان این خانه است. ایران، این کشور متمدن و پر آوازه، تنها زمانی به اوج غرور و افتخار خود می رسد که جوانان آن، هر یک در جهت پیشبرد اهداف این کشور به سوی جلو، فعالیت کنند و در این راه با چشم دل به همه چیز بنگرند و سطح آگاهی و دانایی خود را افزایش دهند.

شکوه وو جلال این کشور در عصر حاضر، در دستان جوانان این آب و خاک است، اما می خواهیم به 2575 سال قبل باز گردیم. زمانی که کوروش بزرگ تاج گذاری کرد و نمونه ای از بزرگ ترین و در عین حال آزاد ترین نوع حکومت را به جهانیان نشان داد. امروز، روز چشمان همیشه بیدار این سرزمین، یعنی کوروش کبیر است. چشمانی بیدار و با بصیرت. چشمانی که در دید خود همه افراد بشر را برابر می دید و هر کس را در گزینش اندیشه آزاد می دانست. کوروش نمی خوابد؛ که اگر بخوابد راه و سیره کوروش نیز فراموش خواهد شد و جوانان، همان کوروش های این سرزمین، نیز باید هر لحظه بیدار و آگاه باشند که مبادا کسی تیشه به ریشه درختان این خاک بزند و بذر بی ثمری و ناامیدی در آن بکارد.

باید دانست که از پس هر عملی، صبری لازم است تا نتیجه ای حاصل شود. چرا که خراب کردن یک خانه بسی آسان تر از ساختن آن است.

هزار دشمنم ار می کند قصد هلاک

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک



چرا تکرااار؟

خورشید که طلوع می کند، صبحی دیگر می شود. این صبح باید هم صبحی دیگر باشد، چرا که اگر به مانند صبح روز قبل از خود باشد، تکرار مکررات است و این تکرار شدن یعنی این که دچار ضرر و زیان گردیده ایم. پس خورشید که طلوع کرد باید صبحی دیگر باشد، صبحی دیگر که تکراری نیست و خودمان آن را می سازیم و خوب و بد آن نیز به پای خودمان است. 

امروز ما را انتخاب های ما می سازد. انتخاب هایی که خیر یا شر بودنشان به دست ما رقم می خورد و این انتخاب ها می توانند مایه ی تکرار دیروز خوب یا دیروز بد ما بشوند. اگر دیروز ما بد بوده است، تکرار کردن آن ضرری دو چندان برای ما به ارمغان می آورد. اگر دیروز ما خوب بوده است، تکرار کردن آن به دور از انصاف است و اگر بگویم با ضرر و خسران فرقی ندارد، پر بیراه نگفته ام، چرا که بعد از روزی خوب باید فردایی بهتر باشد. همیشه باید به این فکر باشیم که فراسوی آن نیک و بدی که توسط انتخاب هایمان برای ما می ماند، نتایج آن انتخاب ها است که برای آیندگان ما می ماند.

پس تکرار در ابتدای امر چیز خوبی نیست. چه این که تکرار روز قبل ما باشد، یا یک جک تکراری باشد و یا یک فیلم تکراری.

در میان این همه نکوهش از تکرار، ما با توکل بر خداوند بخشنده و بخشایشگر، و همچنین با توسل بر نیرو و فکر جوانی، قلم به دست گرفته ایم که از تکرار بگوییم و از تکرار بنویسیم. نمی خواهیم با اعمالمان مایه ی خسران خودمان و شما بشویم، چرا که ارزش قلم را می دانیم. قلمی که خدامند بر آن و هرچه می نویسد قسم یاد کرده است. پس مراقبیم که از این موهبت الهی، در حد توامان درست استفاده کنیم و تکرار کنیم. اما تکرار ما، آن تکرار بیهوده و ملال آور نیست. تکرار ما دور باطل زدن نیست. درواقع تکرار ما، همان تکرار تولد یک نوزاد است. تولدی که برای انسان پیام ها دارد و شاید نخستین پیامش برای زمینیان این باشد که: ای مردم؛ خداوند هنوز دوستتان دارد.

تکرار ما از نوع بهار است، بهاری که هر سال تکرار می شود، اما هیچ جانداری از تکرار شدن آن ناراحت و غمگین نمی شود. تکرار ما از نوع تکرار طلوع و غروب خورشید است. طلوع و غروبی که در زمان غروبش باید به حساب هایمان رسیدگی کنیم قبل از آن که به حسابمان رسیدگی کنند و در زمان طلوعش باید آماده شویم برای ساختن روزی دیگر.

احساس تکرار را دوست دارد. احساسی که در روح جریان دارد. همان روحی که قسمتی از خداوند است. پس تکرار می کنیم تا با لطف و خواست پروردگار، برسیم به آن جایی که به جز خدا نبینیم.