تکرااار

چند ذهن ناآرام...

تکرااار

چند ذهن ناآرام...

به مناسبت گرامیداشت سردار ملی


همراه با من سفر کنید در تاریخ تا برسیم به روز 28 مهر ماه سال 1245. جایی که فرزندی پا به عرصه روزگار می گذارد که گویی تصمیم دارد صدای آزادی و آزادگی را در گوش همگان فریاد بزند. کسی که نه تنها فرزند پدر و مادرش، بلکه فرزند یک کشور و یک ملت خواهد بود. کسی که می خواهد در طول زندگی خود به همگان ثابت کند که می توان حتی با دستان خالی در مقابل ظلم و فساد قد علم کرد و خودی نشان داد. کسی که با شجاعت و ایمانش از هیچ گذشتی برای کشورش فرو گذار نکرد و شد سردار ملی.

سردار ملی، در موج خیز حادثه، به هیچ عنوان در جرگه ی ساحل نشینان نمی گنجد و حتی درمقابل قشون عظیم محمد علی شاه که برای دستگیری مشروطه خواهان تبریز به آذربایجان آمده بودند سینه سپر می کند.

سردار ملی به ارزش آزادی پی برده بود و تحت هیچ شرایطی زیر بار ظلم شاه قاجاری نرفت به جز زمانی که دشمن خارجی (روسیه) پا به خاک ایران گذاشت و ستار خان تنها برای حفظ خاک کشور از پایکوب شدن توسط دشمن خارجی تسلیم شاه قاجاری شد، اما قاجاریان منافع خود را به منافع کشور ترجیح می دادند.

سردار ملی ترک زادگاه کرد و راهی تهران شد. در راه تبریز تا تهران با استقبال شدید مردم شهر های میان راه مواجه شد که این استقبال نشان می دهد که سرداران راه آزادی در هیچ کجا بی یار و یاور نمی مانند.

سردار ملی در تهران اما حال و روز دیگری داشت. گویی که حکومت، برای بستن راه آزادی او را به نزدیک خود کشانده بود تا بتواند راحت تر کنترلش کند؛ و راه آزادی در زمانی بسته شد که دوست قدیمی ستار خان (یپرم خان ارمنی) محل اسکان ستار خان را محاصره کرد و تیر غیبی پای رهپویی ستار خان را ناکار کرد. پس از این واقعه ستار خان مجبور به خانه نشینی شد و خانه نشینی ستار خان یعنی آرام گرفتن موج. این گونه بود که ستار خان در 25 آبان ماه سال 1293 دچار عدم شد.

آزادی خواهان در تاریخ این کشور کم نیستند که هر کدام ماجرایی متفاوت دارند، اما آنچه که مسلم است این است که همه ی آن ها برای آزادی جنگیده اند و هزینه هایی داده اند.